خدایا دلم گردابی عظیم است که واژه ها گم شده اند در پیچ وتابش
یادت میکنم و میدانم در مشغله هایم فراموش کرده ام چقدر نزدیکی به من
فریادت میکنم و از یاد برده ام نجواهایم را میشنوی
دویده ام به سویت در هر سو و ندانسته ام که تو در وجودم جایگاهی بلند مرتبه داری
چشم دل به همه ی آنچه نشانه ام قرار دادی بسته ام
دستم را بگیر در رویاهای بلند و بالایم
نگذار در اوج لذت رسیدن بالهایم خیس از ترنم باران حادثه به سقوطی در انتهای ناکامی برسند
+ نوشته شده در ساعت توسط ✿ هســـــــــتــــــــــــی ✿
|